درد درک نکردن
روزهای جدایی
سلام.خوب نیستم.بلکه دارم بدتر هم میشه.یکم دیر شروع کردم ولی شروع کردم .میخوام بنویسم از دردم.از تنهاییم.امروزیازدهمین روزی هست که نمیدونم اخر به کجا میرم؟؟؟؟ نمیخوام بگم چه بلایی سرم امده.فقط بدوید انقدر هست که زندگیم خشگل خراب بشه. قلبم درد داره درد داره.پاهام بی حس.هیچ کاری نمیتوانم بکنم.هر روز درد جدایی بیشتر میشه ومن بیشتر به خدا توکل میکنم اما باز درد دارم. چون خالص نیستم.چون چیزی کم دارم.چون زندگیمو میخوام.از پا در امدم. نمیدانم چرا اینارو مینویسم.نمیدانم.سرم داره میترک..واسم دعا کنید.
قالب ساز وبلاگ پيچك دات نت |